آداب معاشرت خرکی!!!!
می نویسم ، یعنی هستم ...
درباره وبلاگ


سلام خوشحالم كه در فضاي سايبري ميتونم لينكها و عكسها و مطالبي رو كه به نظرم قشنگن رو براي بينندگان مادنگار نشون بدم بعضي وقتها هم حرفهائي كه هيچ جا شنيده نميشن رو اينجا بزنم. من که از یاد تمام آشنایان رفته ام !! وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی... ياعلي مدد
نويسندگان
یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : مهدی پارسا

ما حیوانات را خیلی‌ دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف می‌زنیم ، بابایمان هم همینطور. بابایمان همیشه وقتی‌ با ما حرف میزند از حیوانات هم یاد می‌کند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله‌سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلویزیون؟ و هر وقت ما پول میخواهیم میگوید کره‌ خر مگه من نشستم سر گنج ؟

چند روز پیشا وقتی‌ ما با مامانمان و بابایمان میرفتیم خون عمه زهره اینا یک تاکسی داشت میزد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت: کور باباته یابو، پیاده میشم همچین میزنمت که به خر بگی‌ زن دایی, بابایمان هم گفت: برو بینیم جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی‌ آقاهه از بابایمان خیلی‌ گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟

فامیلهای ما هم خیلی‌ حیوانات را دوست دارند، پارسال در عروسی‌ منوچهر پسر خاله مان که رفت قاطی‌ مرغ‌ها، شوهر خاله‌مان دو تا گوسفند آورد که ما با آنها خیلی‌ بازی کردیم ولی‌ بعدش شوهر خاله‌مان همان وسط سرشان را برید! ما اولش خیلی‌ ترسیدیم ولی‌ بابایمان گفت چند تا عروسی‌ برویم عادت می‌کنیم، البته گوسفندها هم چیزی نگفتند و گذاشتند شوهر خاله‌مان سرشان را ببرد، حتما دردشان نیامد. ما نفهمیدیم چطور دردشان نیامده چون یکبار در کامپیوتر داداشمان یک فیلم دیدیم که دوتا آقاهه سر یک آقاهه رو بریدند و اون آقاهه خیلی‌ دردش اومد. یکی از بچه ها که سرش توی حساب بود میگفت اینها وهابی و سلفی هستند و خیلی خیلی وحشی و حیوونند

آنهائی که بزرگتر هستند میگویند یکبار یکی از مسئولان قدیم گفت صدام به من میگه گربه نره ، خب منم میگم صدام خره ..... من هم خیلی خوشم آمد از این آداب سیاسی و هی میگفتم صدام خره ، سوارش میشم منو میبره

یکبار هم در سلمانی که رفته بودم سرم را با ماشین شماره چهار بزنم یک آقاهه میگفت بعضی ها مثل اختاپوس افتادند روی بیت المال و مثل کفتار اون را میخورند و مثل خفاش خون مردم را میمکند ، من هم داشتم با خودم فکر میکردم اینها چه نوع حیوانی هستند که من تا حالا ندیدم که هم انسان است هم اختاپوس ، هم کفتار و هم خفاش ، راستش را بخواهید یک کم ترسیدم و راست یکی دو قطره خودم را خیس کردم اما خودم را نگه داشتم که آبرویم نرود ، چون دوباره کتک میخوردم

ما نتیجه میگیریم که خیلی‌ خوب شد که ما در این شهر به دنیا آمدیم تا بتونیم هر روز از اسم حیوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنیم و آنها را در تلویزیون ببینیم در موردشان حرف بزنیم و نمیدانیم اگر در ایران به دنیا نیامده بودیم همینطور گوساله به دنیا می آمدیم و گاو از دنیا میرفتیم و اصلا آداب معاشرت یاد نمیگرفتیم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پیوندهای روزانه